روز آنلاین در اقدامی ضددین به تخریب سیما و حجاب اسلامی سخنگوی جدید وزارت امور خارجه پرداخت. این تارنمای وابسته به جریان فتنه در اقدام اخیر خود به تخریب حجاب اسلامی سرکار خانم افخم، سخنگوی جدید وزارت امور خارجه پرداخته و با افراطی خواندن حجاب ایشان و تشبیه ظاهر وی به رویکرد گروهک تروریستی طالبان با صراحت می نویسد: «ظاهر شدن یک خانم سخنگو با چادر سراسر مشکی و مقنعه ای که دو سه سانتی از پایین صورت و چانه او را پوشانیده است عین افراط گرایی اسلامی و نوعی روشنفکری و ژیگولی طالبانی است.» در ادامه نویسنده روزآنلاین با اعتراف به ریشه های اعتقادات اسلامی ایرانیان در تعارضی آشکار با گفته پیشین خود در خصوص ارادت و عشق ایرانیان به اسلام، حجاب را مایه بد معرفی شدن کشور در جهان خوانده و به جای مردم ایران اظهار نظر کرده و می نویسد:«بسیاری از مردم ایران به فرهنگ و ریشه های اسلامی تاریخ کشور خود عشق می ورزند و از آن دفاع می کنند اما حساسیت قابل توجهی دارند نسبت به اینکه بیش از این به دنیا بد معرفی نشوند.» این تارنما در ادامه مطلب خود با "عربی” خواندن حجاب اسلامی چادر و با تاکید بر رویکردهای جاهلانۀ ناسیونالیستی به محکوم کردن دولت در انتصاب یک بانوی محجبه ادامه می دهد و می نویسد:«سیمای چادری سخنگوی وزارت خارجه فاقد هر گونه عنصر ایرانی است و اگر قرار است این انتخاب چنین قضاوتی را از ایران ایجاد کند من می گویم این سیما منافع ملی کشور را نمایندگی نمی کند.» این اظهارات بیش از پیش نشان از این دارد که حقوق زنان مورد تاکید جریانهای ضدانقلاب تنها بهانه ای برای به ابتذال کشاندن فضای فرهنگی کشور در عرصه های مختلف است. در حقیقت چنین جریاناتی نه با حضور یا عدم حضور زنان در جامعه بلکه با سلامت اخلاقی مشکل دارند چون یکی از راهکارهای تحقق اهداف آنها ایجاد فساد اخلاقی در میان آحاد ملت است. |
بعد از افشا گری های اخیر ادوارد اسنودن نهاد ها و اشخاص صاحب نظری در سرتاسر جهان به اظهار نظر پرداختند. در این بین مجید محمدی نیز در مطلبی که با عنوان اسنودن ، هیاهوی بسیار برای هیچ در سایت ضد انقلاب گویا منتشر نموده است سعی در بی اهمیت جلوه نمودن اطلاعات افشا شده توسط اسنودن نموده است. حال در این نوشتار قصد داریم به بیان چند نکته در مورد مطلب وی بپردازیم: ممکن است اطلاعات افشا شده از جانب اسنودن از نظر مجید محمدی که خود سال ها با نهاد های جاسوسی آمریکا همکاری داشته چیزی بیشتر از اطلاعات روزمره نباشد ولی به تکاپو افتادن دولت های غربی نظیر انگلستان که از روزنامه نیوروک تایمز خواسته که اطلاعات افشا شده او را امحا کنند نشان از اهمیت بالای این اسرار دارد. علت این کار دولت انگلیس افشای اطلاعات مربوط به عملیات نهادهای جاسوسی آمریکا با همکاری نهادهای جاسوسی در بریتانیا و به خصوص سازمان GCHQ است. درخواست انگلیس در این زمینه از سوی سفارت انگلیس در واشنگتن تحویل سردبیر اجرایی روزنامه نیویورک تایمز یعنی جیل آبرامسون شده و وی با سکوت آن را پذیرفته است. پس مطمئنا این اطلاعات چیزی فراتر از مسائل روزمره مردم است. یک نمونه از این اطلاعات سری مربوط به رصد داده های اینترنتی کشورهای آمریکای لاتین از جمله برزیل توسط آمریکاست که افشای آن باعث تشنج میان این دو کشور شده است تا حدی که امکان دارد برزیل طرح ۴ میلیارد دلاری خرید جنگندههای امریکایی شرکت بوئینگ از این کشور را لغو کند. البته ذکر این نکته ضروری است که اگر اطلاعات افشا شده اسنودن مهم نبود چرا باعث دستپاچگی نهاد های امنیتی ایالات متحده در روزهای نخستین شد؟ در بخش دیگری از مقاله آمده که چه کسی نمی دانست که دولت ایالات متحده پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر مکالمات تلفنی و پیامهای اینترنتی را برای یافتن اطلاعاتی از گروههای تروریستی در داخل و خارج ایالات متحده شخم می زند؟ البته برای مجید محمدی (ملیجک آمریکایی) که سال ها با CIA همکاری نموده دانستن این مطالب در مورد شنود شهروندان ممکن است عادی باشد ولی این که چگونه و با استفاده از چه منابعی این کار انجام شده است برای هیچ کسی شفاف نبود. طبق اطلاعات داده شده توسط اسنودن مرکز ارتباطات دولتی بریتانیا به اطلاعات شبکههای ارتباطی چون تلهکام آلمان نیز دسترسی داشته است.کارمندان مرکز ارتباطات دولتی بریتانیا (GCHQ) از جمله به اطلاعات رادیوی سراسری شمال آلمان (NDR) و روزنامه آلمانی زود دویچه (Süddeutsche Zeitung) دسترسی داشته و میتوانستهاند بخش عظیمی از اطلاعات شهروندان آلمان را در اینترنت رصد و بررسی کنند. دستکم شش شرکت بزرگ مخابراتی چون "تلهکام بریتانیا” و "ودافون” با مرکز ارتباطات دولتی بریتانیا همکاری کردهاند. همه این شرکتها در آلمان نیز فعال هستند. این دقیقا جزییات جدیدی است که هیچ شهروندی از چگونگی شنود اطلاعات توسط دولت ها باخبر نبوده است. از طرفی این موضوع با نظر مجید محمدی که معتقد است این اخبار جزو اخبار طبقه بندی و محرمانه نیست بلکه اخبار روزمره سایت ها و روزنامه هاست که به دلیل عدم پیگیری مردم عادی بنظر محرمانه می آید! در تضاد است. یک سوال مهم که در اینجا مطرح است این است که طبق چه مدارک و شواهدی این ملیجک آمریکایی بولتن های خبری محرمانه به خصوص در ایران را جزء اخبار دم دستی و غیر مهم روزانه می داند؟ از نگاه او این مطالب نتوانستند آن بخشهایی از حکومت را که شهروندان واقعا می خواهند شفاف باشد (مثل قراردادهای اقتصادی با شرکتهای بزرگ و نیز دیگر دولتها بالاخص دولتهای دیکتاتوری، روابط درون دولتها یا احزاب سیاسی، یا برنامههای تکثیر سلاح های کشتار جمعی) شفاف سازند در حالیکه این اطلاعات روابط کشورها در مقابل یک هدف مشترک را به خوبی نشان میدهد. نمونه بارز آن ویروس استاکس نت است . اسنودن تصریح کرده که آمریکا و رژیم صهیونیستی با همکاری یکدیگر استاکسنت را کدنویسی کرده و سپس آن را علیه تاسیسات هسته ای ایران به کار گرفتهاند. اسنودن افزوده که آژانس امنیت ملی آمریکا به طور منظم با دولتهای خارجی همکاری دارد و بخش بزرگی موسوم به اداره امور خارجی این آژانس وظیفه مدیریت همکاری با شرکای خارجی را بر عهده دارد. حال سوال اینجاست که اگر این افشاگری اطلاعات انجام نمیشد چه زمانی پرده از راز ارتباط اژانس امنیت ملی آمریکا با سایر دول خارجی برای جاسوسی شهروندان برداشته میشد و چرا مجید محمدی تا این حد از جاسوسی نهادهای امنیتی آمریکا از شهروندان دفاع میکند؟ آن هم در شرایطی که حریم شخصی در ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی جزو مسائل بسیار مهم بشمار می آید. یکی از ایراداتی که به افشاگری اسنودن و یا حتی آسانژ وارد شد این بود که چرا اطلاعات افشا شده مربوط به کشورهای غربی و یا آمریکاست و از دیگر کشورها در این اطلاعات خبری نیست؟ این موضوع به هیچ وجه نمیتواند یک ایراد و یا مشکل بر کار اسنودن تلقی شود چرا که اولا او به عنوان کسی که در مرکز اطلاعات آژانس امنیت ملی آمریکا بوده طبیعتا اسرار و اطلاعات آنجا را در اختیار داشته و نه اطلاعات سری مربوط به کشور های( از نظر مجید محمدی) کمونیست و اقتدار گرا. و دوم آنکه نفوذ و قدرتی که آمریکا و بعضی از دول غربی در دنیا (به بهانه مبارزه با تروریسم) دارند بر کسی پوشیده نیست. البته جای تعجب دارد شخصی مانند مجید محمدی از جاسوسی و افشای اطلاعات انتقاد کرده و آن را زیر سوال برده است. از طرفی مطمئنا عملیات های اطلاعاتی و سایبری که آمریکا بر ضد دولت های مخالفش دارد و همچنین روابطش با کشورهای غربی و رسانه های آنان بسیار پیچیده تر و گسترده تر از سایر کشورهای ذکر شده توسط مجید محمدی مانند کوبا و ونزوئلا دارد. حال سوال اینجاست که چرا فردی مانند مجید محمدی که در زمینه جامعه شناسی فعال است و هیچ گونه تخصصی در زمینه فناوری اطلاعات ندارد در این مورد به اظهار نظر می پردازد تا این حد مصر است ارزش کار اسنودن و آسانژ در افشای اطلاعات را پایین بیاورد ؟ هیاهویی برای هیچ … منبع: وبلاگ سایبریون |
مجاهدین خلق مبارزات مسلحانه اش
![]() 15 شهریور 1344 سالروز تاسیس سازمان مجاهدین خلق است؛ سازمانی که در نهایت به یک فرقه تروریستی تمام عیار تبدیل شد. ضرورت فعالیت مسلحانه در برهه ای از تاریخ معاصر ایران سبب شکل گیری مجاهدین خلق شد. این ضوررت خود را به شکل ظهور دهها گروه مسلح در کشور نشان داد. هر یک این گروه ها با توجه به تحولات و مقتضیات زمانی که پشت سرگذاشتند دست از حملات مسلحانه کشیدند اما مجاهدین خلق همچنان در پی حملات مسلحانه تروریستی است. انجمن دفاع از قربانیان تروریسم به مناسبت سالروز تاسیس این فرقه در گزارش زیر به شرایط شکل گیری و تدام مشی خشونت طلبانه و تروریستی آن می پردازد. بولتن نیوز، شکل گیری سازمان مجاهدین خلق را باید در شرایط سیاسی و اجتماعی بعد از سرکوب شدید قیام 15 خرداد1342 بررسی کرد. در این سال حکومت پهلوی اعتراض مسالمت آمیز مردم که در اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره) به خیابان ها آمده بودند را به شدن سرکوب کرد. این در حالی بود که پیش از آن فعالیت های حزبی نیز با محدودیت های شدیدی همراه شده بود. بسیاری از اعضاء نهضت آزادی و حزب ملی دستگیری شده بودند. حکومت پهلوی در این دوره نه امکان فعالیت حزبی را به فعالان سیاسی می داد و نه حاضر به تحمل اعتراضات مسالمت آمیز مردم در خیابان ها برای بیان خواسته های شان بود. در همین حال بسیاری از مردم کشورهای جهان سوم علیه استعمار به پا خواسته بودند و انقلاب های کمونیستی در اقصا نقاط جهان سوم ، نوعی شور و هیجان تغییر را به صورت فراگیر ایجاد کرده بود. در چنین فضای داخلی و بین المللی، گروه های تندرو متاثر از تئوری های مارکسیستی در ایران با هدف سرنگونی حکومت پهلوی شکل گرفت. یکی از این گروه ها سازمان مجاهدین خلق بود. سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1344 توسط سه تن از روشنفکران جوان مسلمان، با هدف سرنگونی حکومت پهلوی تأسیس شد. این سازمان نیز همچون اغلب گروه هایی که در دهه 1340 مشی قهرآمیز را در مبارزه برگزیدند، تحت تأثیر سرکوب قیام مردمی 15 خرداد و شکست مبارزات مسالمت آمیز، در جریان تدوین استراتژی به «مبارزه مسلحانه» رسید و به تدریج با بهره گیری از تئوری ها و تجارب جریان های چپ و مارکسیست آمریکای لاتین، شیوه «جنگ چریکی شهری» را در تاکتیک اتخاذ کرد.[1] مجاهدین خلق در آغاز به دنبال انقلاب با کمک توده ها و دهقانان بود. بنیانگذاران سازمان از سال 1342 تا 1348 سرگرم تدوین ایدئولژی سازمان بودند. آنها ابتدا به انقلاب دهقانان امید بسته بودند. این نوع تلقی تحت تاثیر تئوری های مارکسیستی در میان اعضاء سازمان به وجود آمده بود. اما شکست قائله سیاهکل سبب تغییر نگرش آنها و ناامیدی از دهقانان و روستائیان شد. در قائله سیاهکل چریک های فدایی خلق ایران پاسگاهی را در سیاهکل به تصرف درآورده و امیدوار بودند به دنبال اقدام آنها نوعی خیزش و قیام مردمی در میان روستائیان راه بیفتد اما چند تن از مهاجمان توسط همان اهالی روستا دستگیر شد. مابقی نیز یا کشته شده و یا محاکمه و اعدام شدند. مجاهدین خلق مبارزات مسلحانه اش را در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شروع کرد. به دنبال تحقیقات ساواک ئدر خصوص طرح ها و برنامه این گروه بریا حملا مسلحانه، در سال 50 بنیانگذاران این سازمان و بدنبال آن اکثریت کادر آن دستگیر و با اعدام بنیانگذاران و تعداد از کادرهای اصلی آن ضربه سختی را متحمل شد و در آستانه متلاشی شدن قرار گرفت. با این حال این گروه در سال های اول دهه پنجاه دست به حملات متعدد مسلحانه زد. در اردیبهشت1351، به یک پاسگاه پلیس در تهران حمله کردند. سپس دفتر مجله «این هفته » را که به اشاعه فرهنگ غرب و تخریب روحیه خلق متهم شده بود، منفجر کردند. همچنین در بهار1351به مناسبت بازدید نیکسون ، رئیس جمهوری آمریکا از ایران ، در دفتر اداره اطلاعات آمریکا، انجمن ایران وآمریکا، دفاتر پپسی کولا، جنرال موتور، شرکت نفت دریایی و هتل اینترنشنال ، بمبهایی را منفجرکردند. اتومبیل ژنرال هارولد پرایس ، رئیس هیات مستشاری آمریکا را در ایران به گلوله بستند;اما موفق به کشتن او نشدند. همچنین بمبی را در آرامگاه رضاشاه منفجر کردند. در12مرداد1351به نشانه اعتراض به ورود ملک حسین ، پادشاه اردن به ایران یک بمب در سفارت اردن منفجر کردند.[2] در سال1354، شکافی عظیم در میان اعضای سازمان مجاهدین ایجاد شد. اکثریت مجاهدین به مارکسیسم رو آوردند و اقلیتی از آنها تحت عنوان مجاهدین مسلمان به اصول مذهبی پافشاری کردند. البته جدایی و انشعاب مجاهدین ، ناگهانی و غیرقابل انتظار نبود، زیرا کسانی نظیر تقی شهرام و بهرام آرام چنین مباحث ایدئولوژیکی را مطرح و بر روی آن پافشاری می کردند. بسیاری از کسانی که به مارکسیسم گرویدند، از افراد مسلمان متعصب و معتقد به اصول توحید بودند; مانند روحانی و حق شناس که در تیم ایدئولوژی اصلی و اولیه عضویت داشتند یا پوران بازرگان ، همسر حنیف نژاد، که از معتقدین به مذهب بود. بدنبال تغییر ایدئولوژی تصفیه های خونینی در مجاهدین خلق صورت گرفت و تعدادی از کادرهای آن از جمله مجید شریف واقفی به قتل رسید. در سال 57 به یمن پیروز انقلاب پیروزمند و سقوط شاه کادرهای باقی مانده از زندان آزاد شدند ولی از آنجا که می دیدند انقلاب با شیوه های مسالمت آمیز و نه شیوه خشونت آمیز آنها به پیروزی رسیده است بنای مخالفت با آن گذاشتند. از دید مجاهدین خلق باید انقلاب دوم صورت می گرفت. هدف انقلاب دوم کنار گذاشتن روحانیون از قدرت بود. آنها ابتدا سعی کردند با نزدیک شدن به بنی صدر رئیس جمهور وقت که اختلافات عمیقی با حزب جمهوری و آیت الله خامنه ای، شهید بهشتی و هاشمی رفسنجانی از اعضای برجسته این حزب داشت به اهداف خود برسند اما وقتی طرح عدم کفایت بنی صدر به تصویب رسید مجددا فعالیت مسلحانه تروریستی را در پیش گرفتند. مسعود رحوی سی خرداد1360 تنها دو روز بعد از عزل بنی صدر با صدور بیانیه ای عمل و رسما ورود مجاهدین خلق به حملات مسلحانه تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. به دنبال آن موج ترورها و انفجارهای مرگبار کشور را فرا گرفت. انفجار مسجد ابوذر تهران در 6 تیرماه با هدف ترور آیت الله خامنه ای، انفجار هفت تیرماه دفتر حزب جمهوری اسلامی و ترور شهید بهشتی و 72 تن از مسئولان حزب و مقامات کشور و انفجار هشت شهریور و ترور شهید محمد علی رجایی رئیس جمهور و باهنر نخست وزیر وقت تنها دو سه ماه بعد از اعلام رسمی ورود به فاز حملات مسلحانه تروریستی مجاهدین خلق و توسط این گروه صورت گرفت. متعاقب آن سران این گروه به فرانسه و سپس به عراق پناهنده شدند و خود را بطور کامل در راستای سیاستهای دولت عراق و بر علیه منافع مردم ایران قرار دادند. بدنبال شکست های پی درپی در استراتژی های اعلام شده بحث های جدیدی به نام انقلاب ایدئولوژیک به راه افتاد که سرآعاز آن ازدواج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی بود. از این سرفصل یعنی از 64 به بعد این سازمان سیاسی نظامی عملا مسیر تبدیل شدن به یک فرقه مذهبی – تروریستی خطرناک را به سرعت طی کرد و نیروهای خود را به ورطه ای فوق العاده هولناک کشاند. در سال 67 با نا امیدی دست به آخرین حربه جنگی خود زد و به قصد تصرف تهران با کمک نیروهای عراقی و تسلیحات غربی به سمت تهران به حرکت درآمد و بعد از 3 روز با تحمل تلفات بیشمار شکست را پذیرفت و نیروهای باقی مانده ناچار به عراق متواری گردیدند. بعد از این واقع سیل ریزش نیرویی در این سازمان آغاز و تاکنون رو به افزایش بوده است و عملا این فرقه تروریستی را به سمت نابودی کامل فیزیکی سوق داده است. این فرقه در حال حاضر بعنوان تنها راه بقاء مشغول وطن فروشی و جاسوسی به نفع بیگانگان است و سعی میکند تا با آویختن خود به قدرت های بزرگ مفری برای نجات بیابد. این گروه اما همچنان به دنبال انجام حملات مسلحانه تروریستی است. رهبران این فرقه هر چند مدعی اند که حملات تروریستی را کنار گذاشته اند اما شواهد حاکی است این فرقه در نتیجه خلع سلاح در سال 2003 میلادی در جریان اشغال عراق قدرت حملات تروریست را فعلا از دست داده و این هرگز به معنی دست کشیدن از تروریسم نیست زیرا هیچ گاه بیانیه ای با این هدف و با این مضمون صادر نکرده است. شواهد رسانه های غربی از حمله شبکه تلویزیونی ان بی سی آمریکا مبنی بر دست داشتن مجاهدین خلق در ترور شهید مصطفی احمدی روشن با همکاری موصاد و گزارش ادراه فدرال امنیت آلمان مبنی بر وجود مشی و توان بالقوه این فرقه برای دست زدن به حملات تروریستی که در سال 2009 میلادی منتشر شد نشان می دهد که مجاهدین خلق همچنان یک فرقه تروریستی خطرناک است. [1] - (کتاب سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام جلد 1 صفحه 273) [2] - روزنامه مردم سالاری |
for. Do you offer guest writers to write content in your case?
I wouldn't mind writing a post or elaborating on a few of the subjects you write concerning
here. Again, awesome weblog!